این روزها درباره «حفظ انسجام ملی» و چگونگی و مصادیق آن، هرکس از ظن خود و به میل خود و در تأیید نظرات قبلی خود چیزی میگوید. برای همین برخی حفظ انسجام ملی را در تغییر مدیران صداوسیما میدانند! دسته دوم میگویند در تغییر شیوه خطابهگری امامانجمعه است! دیگران آن را در استیضاح دولت میدانند! و آن دیگران در انحلال مجلس! یک دسته همه موارد را! برخی مصداقیتر وارد میشوند و میگویند نظام نباید دیگر پیامک حجاب بفرستد و برخی دیگر میگویند حفظ وحدت و رفتن به سوی مردم، در آزادکردن اینترنت است!
بهنظر میرسد خود همین تعیین مصداقهای وحدت میرود تا محملی برای افتراق و اختلاف شود. پس اگر قرار است تغییراتی در حمایت از وحدت ملی ایجادشده داشته باشیم، باید صریحتر و دقیقتر با مردم سخن گفت تا وحدت موردنظر مردم که در نخستین سخنان رهبری در زمان جنگ و در دفعات بعدی پس از جنگ تقدیر و تمجید شد، مصادیق واقعی خود را پیدا کند.
نخستینبار پس از جنگ حسین صفار هرندی عضو مجمع تشخیص که در شورای نظارت بر صداوسیما هم مسئولیت دارد، در تلویزیون و در واکنش به انسجام ملی گفت «باید افکارعمومی را به رسمیت بشناسیم». بعد محمدباقر قالیباف به تلویزیون آمد و از «هسته سخت ۹۰ میلیونی» سخن گفت که تعبیر دیگری از همان رسمیتدادن به عموم مردم بود. سخنوران و فعالان سیاسی دیگری نیز از اینگونه سخنان به میان آوردند. با این تفاوت که یک فعال توییتری دقیقاً میرود به سراغ مصداق موردنظر خودش، اما یک مقام دولتی یا حکومتی از مصداق و تعیین وظایف و خطاب مشخص عینی دوری میکند. دیروز رئیس قوهقضائیه گفت که «ممکن است یک فرد صاحب تریبون، بهزعم خود، در راستای وحدتافزایی موضعی بگیرد که از قضا همان حرف و موضعگیری او، کاملاً خلاف وحدت ملی باشد». این تریبون که بود؟ معلوم است که هرکسی میگوید من نبودم و دیگری بوده است!
پیش از این، رهبر انقلاب در سخنانی در جمع مسئولان قضایی گفتند «حرف من این است که این [وحدت بزرگ را، این اتحاد عظیم ملی]را حفظ کنید؛ همه این را نگه دارند». وظیفه و مسئولیت این حفظ هم بر گردن اقشاری گذاشته شد که معنادار است: «روزنامهنگار یکجور، قاضی یکجور، مسئول دولتی یکجور، روحانی یکجور، امامجمعه یکجور. هر کسی یک وظیفهای دارد در قبال این حالت؛ این را نگه دارند.... این، در کنار هم ایستادن برای دفاع از یک حقیقت است؛ دفاع از کشور است، دفاع از نظام است، دفاع از ایران عزیز است».
سخنان رهبر معظم را برخی حرف تازهای تلقی کردند، اما معتقدم رویکرد ایشان همیشه همین بوده است و این مخاطبان سخن بودهاند که اینبار نیز برای وحدت مورد خطاب تازهای قرار گرفتهاند، هرچند میتوان پذیرفت که نظام وظیفهای تازه برای خود در قبال مردم شناخته است.
عصر دیروز، اما پیامی کوتاه در مجازی از دکتر علیاکبر ولایتی مشاور رهبری منتشر شد. با آنکه لزوماً پیامهای سران سهقوه یا مسئولانی که از رهبری حکم دارند یا مشاور ایشان هستند، بهمعنای همسویی دقیق یا تعبیر دقیق سخن ایشان نیست، اما پیام دکتر ولایتی باز این بحث را که منظور از «تأمین رضایت مردم» یا «شیوههای منقضیشده» چیست، داغ کرد. ولایتی نوشته بود: «حفظ انسجام ملی مورد تأکید مقام معظم رهبری میتواند شامل تغییر برخی رویکردهای اجتماعی حاکمیت و محورقراردادن رضایت مردم بشود، به گونهای که برای آنها ملموس باشد. مردم خود را اثبات کردند و اکنون نوبت مسئولان است. شیوههای منقضیشده دیگر پاسخگوی جامعه پس از جنگ نخواهد بود».
معتقدم وقت آن است که سران سهقوه و مشاوران اگر صریحاً نمیگویند که منظور از رویکردهای اجتماعی تازه چیست یا چه چیزهایی دیگر منقضی شده است، دستکم چند اقدام عملی معنادار انجام دهند و حتی اگر به کنایه هم شده نشان دهند منظور همینها بوده است. تأخیر در اینباره یعنی دامنزدن به اختلافات به بهانه وحدت!
مردم در زمان جنگ برای دریافت پاداش منسجم نشدند و پاداش خود را که حفظ ایران بود، دریافت کردند، اما وقتی روشن نباشد که در همسویی با مردم، چه چیزهایی باید کنار گذاشته شود و چه مسیر تازهای را باید پیمود، این انسجام با فعالیت رسانهها و فعالان مجازی و مانند آن صدمه خواهد دید.
سردبیر